بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی
دشمنی ها کرد با من در لباس دوستی
کوه پا بر جا گمان می کردمش دردا که بود
از حبابی سست بنیان تر اساس دوستی
بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را
جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی
جان فکور بادا دیده حق ناشناس دوستی
دا کردیم و یاران قدر ما نشناختند
دشمن خویش رهی کز دوستداران دوروی
دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.